وقتهایی هست که به خودت قول میدهی دیگر "مصر" و "منتظر" نباشی.
اما مچ خودت را وقتی میگیری که "مصرانه" به "انتظار" نشسته ای.
و آنوقت مجبور میشوی زندگیت را جمع کنی و بریزی توی یک کوله پشتی و دوباره راه بیفتی و به خودت قول بدهی که دیگر "مصر" و "منتظر" نباشی...